معمای مرگ سیاه در کوهستان
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۹۵۳۵۷
به گزارش همشهری آنلاین، اما گاهی اوقات اتفاقهایی در دنیای واقعی رخ دادهاند که ماجرایشان، عجیبتر و وحشتناکتر از یک داستان یا فیلم ترسناک است؛ ماجراهایی مثل حادثهای که در سال ۱۹۵۹ برای ۹ اسکیباز روسی افتاد. آنها در نهایت سلامت جسمی سفری را به گذرگاه دیاتول کوه منسی از رشتهکوههای اورال روسیه آغاز کردند، غافل از اینکه این سفر بازگشتی ندارد و همه آنها به طرز مرموزی جانشان را از دست خواهند داد؛ جسد این اسکیبازان درحالی کشف شد که هیچکدام جراحت خارجی نداشتند اما استخوانها و اعضای داخلی بدنشان به فجیعترین شکل ممکن آسیب دیده بود، طوری که حتی زبان یکی از آنها درحالی پیدا شد که در دهانش نبود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اما معمای عجیب مرگ این اسکیبازان فقط به همین جا ختم نمیشد؛ طبق گزارشات ثبتشده توسط نیروهای امداد، نورهایی عجیب با سطح تابش خیلی بالا از لباس قربانیان تابیده میشد. علت این نور غیرعادی چه چیزی بود؟ چه چیزی باعث شده بود که اسکیبازها چادرهایشان را از داخل پاره کنند تا جانشان را نجات بدهند آن هم در اعماق برف و سرمای منهای ۳۰ درجه سانتیگراد؟ چرا دولت روسیه تمام فایلهای مربوط به این حادثه را مهر و موم کرد و اجازه نداد کسی به آنها دسترسی پیدا کند؟ هیچکس نتوانست جوابی برای این سوالها پیدا کند.
سفر مرگمسافران مرگ سفر پرماجرایشان را در تاریخ ۲۷ ژانویه ۱۹۵۹ آغاز کردند، یوری یودین یکی از اعضای اصلی این هیأت کوهنوردی بود. اما یوری در راه بیمار شد و از آنجا که نمیتوانست با بقیه اعضای گروه راهی قله شود تصمیم گرفت راه رفته را برگردد و در کمپ اولی که آنها شب گذشته را در آنجا سپری کرده بودند به انتظار بازگشت دوستانش بماند؛ انتظاری که هیچوقت به سرانجام نرسید. برای همین او تنها بازمانده مسافران مرگ بود. بقیه اعضای تیم به سمت گذرگاه موردنظرشان حرکت کردند، این گذرگاه در زبان بومیان منسی به معنای «کوه مرگ» بود.
در طول مسیر، حادثهای برای آنان رخ نداد و همه چیز به خوبی پیش میرفت. این را میشد از عکسهایی که آنها انداخته بودند فهمید. اسکیبازان در عکسهایشان میخندیدند و خوشحالی را میشد در چشمان آنان دید. اما سرنوشت شومی در انتظارشان بود که هیچوقت رازش فاش نشد.
آخرین عکسهااز روی عکسها و دستنوشتههای باقیمانده از این اسکیبازها و یادداشتهایی که در دفترچه خاطرات آنان وجود داشت، میشد فهمید که آنها در ساعت ۵ بعدازظهر دوم فوریه در دامنه کوه گرفتار کولاک و بوران شدهاند. برای همین چادرشان را برپا کردند و داخل چادرها به خواب رفتند. اما ناگهان آن اتفاق مخوف و وحشتناک رخ داد؛ حادثهای که با وجود بررسیها و تحقیقات زیاد هیچوقت اسرارش فاش نشد. بعضیها معتقدند که این حادثه وحشتناک بهمن بوده ولی خیلیها با این عقیده مخالف هستند و آن را رد کردهاند.
این اتفاق هرچه که بوده، آنقدر وحشتناک و مخوف بوده که اسکیبازان را مجبور کرده در نیمهشب از چادرشان فرار کنند، آن هم با بریدن چادرشان و همین مساله نشان میدهد که آنها فرصتی برای باز کردن زیپ چادرهایشان نداشتهاند. نکته عجیب اینجا بود که بعضی از آنها حتی فرصت نکرده بودند لباسها و پوتینهایشان را بپوشند و با پای برهنه به کولاک و برف شدید پناه برده بودند.
عملیات نجاتاین اسکیبازهای بدشانس قرار بود که ۱۲ فوریه به مبدأ حرکتشان برگردند اما آنها هرگز بازنگشتند. خانوادههایشان تا ۲۰ فوریه به انتظار آنان ماندند اما زمانی که دیدند بعد از ۸ روز خبری از آنها نشده تصمیم گرفتند با هیأت کوهنوردی روسیه تماس بگیرند و علت تاخیر آنها را جویا شوند.
با تماس آنها بود که تازه عملیات نجات آنان آغاز شد و تا آن زمان کسی نگران اعضای هیأت کوهنوردی نشده بود. شش روز طول کشید تا اعضای تیم جستوجو، اردوگاه این تیم را در ارتفاعات اورال پیدا کردند. چادرهای این اردوگاه به حال خودشان رها شده بود و بیشتر وسایل اسکیبازان روی زمین و این طرف و آنطرف به چشم میخورد. تیم جستوجو رد پای هشت یا نه نفر را پیدا کردند، ردپاها از چادر کوهنوردان آغاز و به شیب پایین کوه و نزدیکی جنگلی که در آن اطراف قرار داشت، ختم میشد.
آنها در نزدیکی جنگل، بقایای آتش خاموششدهای را پیدا کردند، آتشی که به نظر میرسید به سختی زیاد و با چوبهایی که به خاطر برف و بوران خیس شده بودند، درست شده بود و درست در کنار آتش خاموش شده جسد دو نفر از کوهنوردان درحالیکه لباس زیادی به تن نداشتند پیدا شد. شواهد اینطور نشان میداد که آنها برای فرار از عاملی ناشناخته سعی داشتند از درخت بالا بروند که قربانی شده و جانشان را از دست داده بودند.
علت مرگجسد سه نفر دیگر از اعضای این تیم اسکیباز، در مسیر بین درختان و چادرهایی که برپا کرده بودند، پیدا شد. به نظر میرسید که انگار آنها تلاش میکردند تا به چادرشان برگردند. با دیدن اجساد، این سوال مطرح میشد که چه چیزی باعث شده بود تا آنها اینطور ناگهانی و بدون پوشیدن لباسهای کافی در سرمای کوهستان، چادرشان را ترک کنند؟ چه چیز وحشتناکی آنها را مجبور کرده بود تا پابرهنه و بدون کفش در میان برفها و کولاکی که انسان را منجمد میکرد، به بیرون فرار کنند و چه چیز ترسناکی از بازگشت آنها به چادرشان قبل از اینکه جانشان را از دست بدهند، جلوگیری کرده بود!؟
متخصصان پزشکی قانونی علت مرگ هر پنج جسد پیدا شده را هیپوترمی و افت شدید دمای بدن اعلام کردند، هر چند جسد یکی از آنها آسیب شدیدی دیده بودوجمجمهاش شکسته بود اما این شکستگی علت مرگ نبود.
تحقیقات تیم جستوجو برای پیدا کردن چهار عضو دیگر این تیم کوهنوردی تا دو ماه ادامه داشت، اما هیچ اثری از آنها بهدست نیامد تا اینکه بعد از دو ماه تلاش شبانهروزی، جسد آنها در زیر برف عمیقی به ارتفاع چهار متر پیدا شد.
خیلی عجیب بود، بعضی از آنها لباس یکدیگر را پوشیده بودند و این احتمال را در ذهن اعضای تیم جستوجو به وجود آوردند که به خاطر فرار از سرما دست به این کار زده باشند.
اما نکته عجیب اینجا بود که روی بدن هیچکدام از این چهار نفر زخم و جراحت خارجیای دیده نمیشد و همین موضوع ماجرا را ترسآورتر و وهمبرانگیزتر کرده بود. درحالیکه در بررسیهای بعدی معلوم شد که جمجمه یکی از آنها خرد شده و دنده یکی دیگر هم شکسته است، درست شبیه یک فیلم ترسناک؛ اما شاید وحشتناکترین بخش این فیلم واقعی، گم شدن زبان زنی بود که عضو این تیم کوهنوردی و اسکیبازی بود. درحالیکه این عارضهها از عوارض هیپوترمی نبود!
به نظر میرسید که هیچ توضیح طبیعی و عقلانیای در رابطه با اتفاقی که برای این زن جوان رخ داده بود، وجود نداشت. حتی اگر امدادگران احتمال میدادند که یک حیوان زبان او را کنده باشد قطعا باید زخم روی صورت و بدن او دیده میشد درحالیکه چنین چیزی وجود نداشت.
چطور ممکن بود این کار را یک حیوان کرده باشد بدون هیچ جراحت خارجی؟ اگر او خودش زبانش را کنده بود باید این فرضیه با سند و مدرک ثابت میشد، درحالیکه این مساله از نظر علمی رد میشد. آیا علت این حادثه، تاثیر باکتری بود؟ یا عامل دیگری باعث آن شده بود؟ هیچکس جوابی برای این سوالها نداشت.
فرضیه قتلزمانی که تحقیقات اولیه برای رازگشایی علت مرگ اعضای تیم کوهنوردی آغاز شد، این احتمال از سوی بعضی از محققان مطرح شد که شاید مردم بومی منسی آنها را به قتل رساندهاند و هیپوترمی عامل مرگ اعضای این تیم نباشد. اما این تئوری هم توسط متخصصان پزشکی قانونی رد شد چرا که آنها معتقد بودند هیچ انسانی نمیتواند این تاثیرات را بهوجود بیاورد و به احتمال زیاد این جراحات توسط موجودی خیلی قویتر و پرزورتر از یک انسان ایجاد شده بودند؛ چراکه شدت این آسیبها به حدی بود که انگار آنها با یک ماشین تصادف کرده بودند.
البته در این بین عدهای هم معتقد بودند که آنها به دره سقوط کردهاند و زیر وزن برف باریده شده به این شدت صدمه دیدهاند. با این حال این ادعا هم هیچوقت ثابت نشد. اما چیزی که در این بین نظر گروهی را که روی مرگ اسرارآمیز این اسکی بازها تحقیق میکردند به خودش جلب کرد گزارشی بود که از دیده شدن دایرههای نورانیای به رنگ نارنجی درست بالای کوهی که آنها در آن مرده بودند در همان شب به ثبت رسیده بود. گزارشی که این موضوع را پررمز و رازتر میکرد. به همین خاطر مقامات روسی به لو ایوانف، محقق و دانشمند مشهور آن زمان، دستور دادند تا تحقیقاتی را که در خصوص مرگ اعضای تیم کوهنوردی انجام شده بود بهصورت سری و مخفیانه طبقهبندی کند. ایوانف پس از مطالعه پرونده گفت: «تقریبا مطمئنم که این دایرههای نورانی که از کوه به سمت بالا در پرواز بودند ارتباط مستقم با مرگ این گروه دارد.»
تنها بازماندهاز یوری یودین، تنها بازمانده این گروه ۱۰ نفره، خواسته شد تا وسایلی را که محققان و تیم جستوجو پیدا کردهاند شناسایی کند تا مطمئن شوند که وسایل پیدا شده متعلق به اعضای این گروه است و بعد از شناسایی بگوید که هر وسیله مربوط به کدام یک از اعضای گروهش بوده است. اما او تنها چیزهای کوچکی مثل یک عینک و تکه لباسی از یکی از دوستانش را شناسایی کرد؛ او در پاسخ به سوال خبرنگارانی که از ماجرای شوم آن شب میپرسیدند گفت: «اگر روزی موقعیتی فراهم شود تا از خدا یک سوال بپرسم، بیشک تنها سوال زندگیام را خواهم پرسید. سوالی که همیشه مثل یک کابوس برایم بوده. دلم میخواهد بدانم آن شب واقعا چه اتفاقی برای دوستان من افتاد؟ چه بلایی سر دوستانم آمد؟»
فرضیههای دیگرسالها بعد، محققان روسی «گورستانی» از فلزهای قراضه را در این منطقه پیدا کردند. کشف این گورستان این احتمال را که نیروهای مخفی ارتش در این حادثه دخالت داشته و عامل این رویداد باشند را بیشتر کرد. از نظر این محققان، شاید آزمایشات پنهانی ارتش در آن منطقه باعث مرگ این کوهنوردان شده بود چراکه در تحقیقات اولیه از محل مرگ آنها، یک تکه فلز هم در اطراف چادرها پیدا شده بود. چیز عجیب دیگری که در این ماجرا وجود داشت و هیچوقت جواب خاصی برای آن پیدا نشد، لباس قربانیان این حادثه بود که تا مدتها بعد از کشف اجساد دارای اشعههایی با سطوح بالا بود و با وجود بررسی و تحقیقات زیاد هیچ توضیح علمی و واضحی برای این اشعهها پیدا نشد.
وجود آنها این سوال را بهوجود میآورد که آیا این اشعهها با دایرههای نارنجیرنگ و نورانی ارتباط دارند؟ اما این سوال هم مثل بقیه سوالها بیجواب ماند.
در سال ۲۰۰۸ شش نفر از افراد تیم جستوجو که قبلا در عملیات نجات شرکت کرده بودند، به همراه ۳۱ محقق برای بررسی علت این حادثه جلسهای گذاشتند. آنها به این نتیجه رسیدند که نیروهای ارتش هنگامی که در حال انجام آزمایشات پنهانیشان بودهاند، به طور خیلی اتفاقی باعث مرگ آنها شدهاند. اما آزمایش آنها چه بوده که این بلا را سر قربانیان آورده بود!؟
هرچند بعد از این ادعا، تئوریهای دیگری هم در مورد مرگ اسرارآمیز این اسکیبازها مطرح شد، اما تنها حقیقت ماجرا این است که این ۹ نفر در گذرگاه دیاتول به طرز اسرارآمیزی جانشان را از دست دادند و علت اصلی این حادثه هیچوقت فاش نشد.
کد خبر 751406 منبع: همشهری آنلاین برچسبها خبر مهم کوه نوردی حوادث جهان
منبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم کوه نوردی حوادث جهان جانشان را از دست اسکی بازها تیم کوهنوردی تیم جست وجو اسکی بازان پیدا کردند اعضای تیم هیچ وقت پیدا شد علت مرگ عکس ها چه چیز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۹۵۳۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«در پا به ماه» نسخه نپیچیدیم بچهدار شوید/ تولد ۲۰ نوزاد را دیدیم
امیرحسین اسیوند کارگردان مستند «کر کوهستان» از مجموعه مستند «پا به ماه» درباره این اثر به خبرنگار مهر گفت: «کر کوهستان» اولین سوژه و اولین قسمت از فصل دوم مجموعه «پا به ماه» است. این مستند روایتگر قصه زوجی از عشایر است که در انتظار تولد فرزند خود، با مسایل و مشکلاتی مواجه هستند.
این کارگردان مطرح کرد: از آنجایی که من پیش از این چند مستند در منطقه بازُفت استان چهار محال بختیاری ساخته بودم، از طریق ارتباطاتی که داشتم و آدمهای محلی که میشناختم، با زوج سوژه «کر کوهستان» آشنا شدم. در آن مقطع مادری که سوژه این مستند بود، قرار بود ۱۰ روز دیگر زایمان کند، به همین دلیل ما زودتر راهی محل زندگی آنها شدیم تا با این خانواده آشنا شویم. روزی که به آنجا رسیدم، حوالی ساعت ۲ بعد از ظهر بود که متوجه شدیم درد زایمان این خانم آغاز شده است. در همین شرایط کار ساخت مستند را آغاز کردیم و توانستیم مقداری تصویر بگیریم. البته از این دست موارد پیشبینی نشده در همه قسمتهای این مجموعه مستند داشتهایم.
اسیوند ادامه داد: در «کر کوهستان» مسیر رسیدن به محل زندگی این زوج بسیار سخت بود؛ مسیری که در طی آن ما باید از رودخانه عبور و در ادامه یازده کیلومتر در دامنه کوه حرکت میکردیم تا به محل زندگی آنها برسیم چون سوژه ما جزو عشایر بودند. ضمن اینکه محل استقرار آنها حتی برق نداشت و ما امکاناتی برای کپی کردن راشها نداشتیم. همین موضوع فرایند ساخت اثر را سخت میکرد اما خداراشکر زن و شوهری که سوژه «کر کوهستان» بودند همکاری خوبی با ما داشتند.
این کارگردان با اشاره به اتفاقات پیشبینینشده در طول ساخت این مستند بیان کرد: ما یک شب مشغول فیلمبرداری بودیم که یکی از آشنایان این زوج وارد محل فیلمبرداری شد و به ما گفت اجازه کار ندارید. با توجه به اینکه این زن و شوهر آدمهای سادهای بودند این شخص مدام به آنها میگفت چرا اجازه میدهید از زندگی شما تصویر بگیرند. آن شب بسیار سخت بود. ما کار را رها کردیم. فردای آن روز اما توانستیم از طریق بهیار و افرادی که میشناختیم مسأله را به صورت رفاقتی حل کنیم. این خانواده با آنکه راضی بودند اما گویا نمیتوانستند جلوی آن شخص چیزی بگویند. مسایل این چنینی زیاد داشتیم و «پا به ماه» جزو مجموعه مستندهایی است که تولید سختی داشت.
این کارگردان عنوان کرد: هرچند محل زندگی این زوج یک راه سخت و صعبالعبور داشت اما این موضوع برای این خانواده مسأله خیلی غریب و پیچیدهای نبود یعنی برای این زن عشایر، اینکه بخواهد یک مسیر خیلی طولانی را برای زایمان طی کند، سخت نبود. چون به طور کلی ماهیت زندگی عشایری همین است و بر اساس همین سختیها پیش میرود. با این حال حضور گروه فیلمسازی هم باعث میشد آنها احساس تنهایی نکنند و به آنها قوت قلب میداد. البته بر اساس آنچه شنیدیم، متوجه شدیم به دلیل همین راه سخت و برای انتقال یک زن دیگر به بیمارستان به منظور زایمان، یکبار بالگرد آمده بود اما این خانواده نخواستند این اتفاق بیفتد و سوژه ما خودش خواست تا این مسیر سخت را طی کند و به بیمارستان برسد.
اسیوند با اشاره به مسأله فرزندآوری اظهار کرد: در این مستند ما نمیخواستیم درباره فرزندآوری سفیدنمایی کنیم و بگوییم همه چیز خیلی عالی است، پس به زودی صاحب فرزند شوید! ما همه میدانیم شرایط اقتصادی خوب نیست اما به هر حال فرزندآوری وجه مهمی از امید به زندگی است. یعنی اینکه انسان به نسل خود ادامه دهد و فرزندی به دنیا بیاورد بارقهای از امید و روشنی را در زندگی ایجاد میکند.
وی افزود: ما در طول ساخت این مجموعه مستند تولد بیست بچه را از نزدیک دیدیم؛ لحظهای که پدر و مادر برای اولین بار بچه را میدیدند یا آن لحظهای که پدر برای اولین بار با بچه روبهرو میشد، ما با دیدن ذوق و احوال خوب والدین متوجه میشدیم چقدر حس جذابی دارند. باید بگویم وقتی مستند «همیشه با هم» بهعنوان یکی از قسمتهای این مستند پخش شد علیرغم اینکه فکرش را هم نمیکردم، اما پیامها و کامنتهای بسیاری مبنیبر این داشتم که میگفتند چقدر این لحظات جذاب و شیرین است. آنهایی که نمیتوانستند صاحب فرزندی شوند، میگفتند کاش ما هم میتوانستیم این لحظات را تجربه کنیم.
این مستدساز در ادامه تأکید کرد: ما نمیخواستیم نسخهای بپیچیم و به مردم بگوییم بروید و صاحب فرزند شوید بلکه ما با یک درام و بر اساس واقعیتی که در زندگی وجود دارد، خواستیم لحظاتی را که خیلیها در زندگی از نزدیک ندیدهاند، به تصویر بکشیم تا شاید برایشان ملموس شود.
اسیوند در پایان درباره فرم ساده این مستند اظهار کرد: قصه و سوژه «کر کوهستان» آنقدر جذاب و شیرین بود که نخواستیم چیز پیچیدهای به ماجرا اضافه کنیم، ما فقط سعی کردیم گروه، داستان و سوژه را هدایت کنیم، کناری بایستیم و اتفاقات را مشاهده کنیم. مثلاً آن سکانسی که این مادر با بچه خود با کلک (نوعی قایق) به روستا و آن زندگی عشایری برمیگردد برای من بینظیر بود، چون خانوادهای را میدیدم که به اصالت خود و جایی که به آن تعلق داشتند به همراه یک کودک برمیگشت؛ کودکی که قرار بود یک زندگی دیگر را در آنجا آغاز کند.
این مستند که به تازگی روی آنتن شبکه دو سیما رفته در جشنواره فیلم مستند «سینماحقیقت» نیز حضور داشته است.
کد خبر 6090646 عطیه موذن